DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Strict//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-strict.dtd"> تولد17سالگیم مبارک...


شهرشیشه ایی

 

امشب شب تولد من است

 

من یک سال بزرگتر شدم

 

و عشق تو یک سال در دلم کوچکتر

 

من اما هیچ وقت شب تولدم با تو نبودم

 

من هیچ وقت در دلت نبودم . . .

تولدم مبارک!؟


 

نوشته شده در شنبه 10 / 4 / 1391برچسب:,| ساعت 2:42 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

.

.

.

.

.

.

نوشته شده در دو شنبه 24 / 4 / 1391برچسب:,| ساعت 7:11 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

روی گونه ی او دست کشید.دو چشم او را بوسید.

سرخ شد و سر پایین انداخت.

با دست راست موهای او را از رو پیشانی اش پس زد:خجالت نکش.

تکه شیرینی ی گوشه ی لب اش را با ناخن کند.

-دست خودم نیست.شیرینی دوست دارم.

-دردت که نگرفت؟

-نه.دستت درد نکنه.

او رابه دیوار زد:عقب ایستاد.

آب دهان را قورت داد:دلم برات تنگ شده.

- دروغ؟! نه.

زن پرسید:با کی حرف می زنه؟

پرستار زیر چشمی مرد جوان را از نظر گذراند:با قاب عکس نامزد اش.

زن دور وبر را نگاه کرد و کنجکاوانه گفت:کدوم قاب عکس!?

نوشته شده در چهار شنبه 19 / 4 / 1391برچسب:,| ساعت 9:9 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

تلخ مثل نگاه غمگینت

توی تاریکی شبی تنها

تلخ مثل تولدمردی

توی دنیای سنگ وآهن ها!

 

تلخ مثل تمام اشعارم

مثل ایمان به فصل سردی که ...

تلخ مثل شکستن بغضت

پشت لبخندهای مردی که ...

 

مثل ازهیچ چیزترسیدن

مردن ازابتدای این قصه

شخصیت های واقعی بودن

زندگی رابه پای این قصه

 

تلخی زندگیت اهسته

توی شوری گریه ات حل شد ...

هفده سال رفت وفهمیدی:

انقراض خدامسجل شد

 

نارفیقان همیشه خندیدند

بغض غمگیت بی صدایت را

درتولد بخاطریک کیک

فوت کردندو شمع هایت را

 

مثل یک اتفاق/افتاده

به منت گوشه ای ازاین دنیا

به تناقض رسیده ای مثل

بی تولدترین آدم ها

 

بابت تبریک های دوستان ممنون!

 

نوشته شده در دو شنبه 10 / 4 / 1391برچسب:,| ساعت 8:57 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

بـبوسیـدش .. حتما ً قبـل ِ خواب ب ِ بـوسیـدش!

حتی اگه با هم دعـوای ِ بـدی کرده باشیـد .. حتی اگه بهتـون گفته باشه از این زنـدگی ِ کوفتـی خسته شـده .. حتی اگه برچسـب ِ ” بد اخـلاق ” بهـتون چسبـونده باشه !



ببوسیـدش .. حتی اگه بهتـون گیر ِ بیخـود داده باشه .. گفته باشه از لباسـی که شما عاشقشین متنفـره ! .. نفهمیـده باشه شما موهـاتون رو مِش کردین !



ببـوسیـدش .. حتی اگه بـوی ِ عرق و خستگی میـده .. حتی اگه یـادش میـره جواب سلام ِ شما رو بـده .. حتی اگه خیلی وقته براتـون گُـل نخـریده !



ببوسیـدش .. وقتی زیرپیـرهنی سفیـد ِ حلقه ای پوشیـده و بـازوهای ِ سفیـدش رو با اون پیـچ ِ ماهیچه ای ِ مردونه انداخته بیـرون .. وقتی صورتش ته ریش ِ جذابی داره .. وقتی صداش خسته ُ خمار ِ خوابه !



بـبوسیـدش .. حتی اگه شما رو رنجـونده و غـرورش نمیذاره دلجـویی کنه .. حتی اگه گرسنه اس و با شما مثل ِ آشپـز ِ دربـارش برخـورد می کنه .. حتی اگه یادش میـره ازتـون تشـکر کنه !



ببوسیـدش .. وقتی براتـون یه آهنگ ِ جدیـد میذاره و می گه : ” اینـو برای تـو آوردم ! ” .. وقتی تو چشـاش پـُر ِ خواستنه .. وقتی دست های ِ ظریـف ِ دختـرونه تـون میـون ِ دستای ِ زمخت و مردونه اش گم می شن .. !



ببـوسیـدش .. حتی اگه از عصبانیت داریـد دیوونه می شید .. حتی اگه شما رو با مادرش مقایسه می کنه .. حتی اگه با حرص می خوایید از خونه بزنیـد بیـرون و اون محـکم بـازوهاش رو دورتـون حلقه می کنه و وسـط ِ جیـغ های ِ شما با خنـده می گه : ” عزیـزم ؛ کجا می خـوای بـری این وقته شب ؟! ”



بـبوسیـدش .. وقتی ناغافلی لباسـی رو خریـده که هفته ی پیش ، پشت ِ ویتریـن دیدین و فقـط یه کلمه گفتین این چه خوشگله ! .. وقتی دست هاش پـُر از خریـد خونه ان و درُ با پـاش می بنـده .. وقتی با نگاهـی پـُر از تحسین سر تا پاتـون رو برانـداز می کنه .. !



ببـوسیـدش .. حتی اگه تـوی ِ شرکـت پیـاز خورده و تا موهاش بـو میدن .. حتی اگه با دوست هاش تلفنـی یک ساعـت حرف می زنه و شامتـون سـرد شده .. حتی اگه رو دنـده ی ” نه ” گفتن افتـاده .. !



بـبوسیـدش .. وقتی شمـا رو وسـط ِ آرایش کردن می بوسه .. وقتی باهاتـون کُشتـی می گیـره و مثل ِ پـَر از رو زمین بلنـدتون می کنه .. ! وقتی تو دلتنگی هاتون داوطلبانه می بردتـون بیـرون و شما رو تو شهـر می گردونه .. !



بـبوسیـدش .. حتماً قبـل ِ خـواب ب ِ بـوسیـدش!

شایـد فـردایی نباشـه …

شایـد شما فـردا نباشیـد …

شایـد اون فـردا نباشـه …
نوشته شده در پنج شنبه 8 / 4 / 1391برچسب:,| ساعت 9:41 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

ای خــــــــــــــــــدا!!!

دلم واسه ی صداش وخنده هاش تنگ شده....

توبگو من چیکارکنم...!؟

 

 

 

 

 

http://img4up.com/up2/35048969903481635827.jpg

 

http://img4up.com/up2/77067333843965545184.jpg

 

 

www.farsnaz.com | سری سوم عکس های احساسی خرداد 91

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 8 / 4 / 1391برچسب:,| ساعت 6:9 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

من از قصه زندگی ام نمی ترسم

من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم.

ای بهار زندگی ام

اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست

اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد

برگرد

باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را

باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا

باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده.

بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم

بدان که قلب من هم شکسته

بدان که روحم از همه دردها خسته شده.

این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد.

بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام

نوشته شده در پنج شنبه 8 / 4 / 1391برچسب:,| ساعت 6:8 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند …

اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود

دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام …

سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست !!!

بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند …

بزرگ شده ایم ،
درد دل را به صد زبان می گوییم ،

اما هیچ کسی نمی فهمد …

نوشته شده در پنج شنبه 8 / 4 / 1391برچسب:,| ساعت 6:7 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

به تنهائی قسم

دلتنگ دلتنگم

میان آسمان دل گرفته،با دل تنگم

فقط،یک پنجره،راه است

غروب وجمعه وپائیز

عجب ترکیب دلتنگی

ولی من خسته ام از حس تنهائی...

نوشته شده در پنج شنبه 8 / 4 / 1391برچسب:,| ساعت 6:4 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

هر شب وقتی تنها میشم حس می کنم پیش منی...

دوباره گریه ام میگیره انگار تو آغوش منی...

روم نمیشه نگات کنم وقتی که اشک تو چشمامه...

با اینکه نیستی پیش من انگار دستات تو دستامه...

بارون میباره و تو رو دوباره پیشم می بینم...

اشک تو چشام حلقه میشه دوباره تنها میشینم...

قول بده وقتی تنها میشم باز هم بیای کنار من...

 

شبای جمعه که میاد بیای سر مزار من...

دوباره از یاد چشات زمزمه ی نبودنم...

ببین که عاقبت چی شد قصه ی با تو بودنم...

خاک سر مزار من نشونی از نبودنت...

دستهای نامردم شهر چرا ازم ربودنت...

به زیر خاکمو هنوز نرفتی از خیال من...

غصه نخور سیاه نپوش گریه نکن برای من...

دیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم...

دوباره لحظه ها سپرد منو به باد رفتنم...

دیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم...

رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم...

نوشته شده در پنج شنبه 8 / 4 / 1391برچسب:,| ساعت 6:0 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

توجــــــــــــــــه                                                                                 توجــــــــــــــــــه

ـ

تفلـــــــــــــــــــــده تفلده داداشاو آجیامه!!!

1تـــیر=تفلد داداش رضا

3تـــیر=تفلد علی به توچه

4تـــیر= تفلد داداش صادق،اجـــــــــی تمنا،مهسادخمل همسایمون،رضاشیطان،ووووو مامـــــــــــــــــــــی جونمه

5تیـــر=تفلد دخمل خالمه

6تـــیر=تفلد فرزین جــــــونه

7تـــیر=تفلد داداش محسنه

10تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیر=تفلدم مبالک

11تـــیر=تفلد امید رویاله

12تـــیر= تفلدفرح دوشتمه

13تـــیر=تفلد داداش ماها جونمه

15 تــــیر=تفلد ریحانه همکلاسیمه

16تـــیر=تفلد عاطفه دوشتمه

20تـــیر=تفلدندا عقشـــــــــــــــــمه

24تـــیر=تفلد شرویــــــــنه عقشــــم(فکربدنکنید دختره)

27تـــیر=تفلد عباس پسرعمه جونمه

29تــــیر=تفلد حســــــــین ونویده

تولد همه مبـــــــــــــــــــــــــــــارک

tazein-cake

tazein-cake

تفلدتفلدتفلدتون مبالــــــــــــــــــــک

tazein-cake

کیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلی

tazein-cake

دست دست دست دست

tazein-cake

قرقرقرقرقرقرقررررررررررش بده

tazein-cake

بیاشمعاروفوت کن تا100سال زنده باشی

tazein-cake

'خشگلا باید برقصن
نبینم که بازنشستی منتظر چی هستی؟
تو جشن شب نشینی باید پاشی برقصی، باید پاشی برقصی

خشگلا باید برقصن
خشگلا باید برقصن
خشگلا باید برقصن
خشگلا باید برقصن'

آخ من قربون اون صورت خوشگلت برم
تو دلت غم نشینه قربون اون دلت برم
پاشو باز با من برقص تا گل بریزم زیر پات
تا به آتیش بکشی صحنه رو با دلبری هات

'خشگلا باید برقصن
خشگلا باید برقصن
خشگلا باید برقصن
خشگلا باید برقصن'

تو اگه میخوای برات زمستونو بهار کنم
واصه تو از آسمون ستاره رو شکار کنم
تو گل یاس منی دشت شقایق واصه چی؟
تا منو داری دیگه این همه عاشق واصه چی؟

'خشگلا باید برقصن
خشگلا باید برقصن
خشگلا باید برقصن
خشگلا باید برقصن'

چه خوبه با تو بودن فدات بشم الهی
تو عشق آخرینی راستی چقدر تو ماهی
مثل نگاه اول روزهای آشنایی
هنوز برام شیرینی دختر قصه هایی
دختر، دختر دختر قصه هایی...

'خشگلا باید برقصن
خشگلا باید برقصن
خشگلا باید برقصن
خشگلا باید برقصن'


نوشته شده در شنبه 6 / 4 / 1391برچسب:,| ساعت 6:50 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |


قالب رایگان وبلاگ کد آهنگ