DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Strict//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-strict.dtd">


شهرشیشه ایی

تمام لباس عروسهای دنیاراهم بیاورند،برای من لباس عزاست....

وقتی عروست دیگریست.....

نوشته شده در چهار شنبه 20 / 3 / 1392برچسب:,| ساعت 8:9 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

تمام لباس عروسهای دنیاراهم بیاورند،برای من لباس عزاست....

وقتی عروست دیگریست.....

نوشته شده در چهار شنبه 20 / 3 / 1392برچسب:,| ساعت 8:9 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

خــــــــــــــــدایا .....

توخودت خواســتی تنها باشی......

اما،من چــــــــــــــــــــی!!؟؟؟

نوشته شده در چهار شنبه 20 / 3 / 1392برچسب:,| ساعت 8:8 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

قلبم به جهنم...

همه اش ارزانی خودت...

لااقل ذهنم رابه خودم پس بده لعنتی...!

نوشته شده در چهار شنبه 20 / 3 / 1392برچسب:,| ساعت 8:7 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

نوشته هایم ....

گریبان گیرت میشوند روزی!

آنقدر که بینشان آه کشیدم!!

نوشته شده در چهار شنبه 20 / 3 / 1392برچسب:,| ساعت 8:7 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

درد دارد....!

شبهایی که نمیدانم ....چراغ

اتاقت راکدام لعنتی خاموش میکند!!

نوشته شده در چهار شنبه 20 / 3 / 1392برچسب:,| ساعت 8:6 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

 

حرفهای من بماند برای بعد

دلخوریهایم...

دلتنگیهایم...

وتمام اشکهایم....

مهم نیست!

ازخودت بگو...

بااو چگونه میگذرد که بامن نمیگذشت...؟

نوشته شده در چهار شنبه 20 / 3 / 1392برچسب:,| ساعت 8:4 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

غمگینم همانند دلقکی که

روی صحنه

چشمش به عشقش افتاد

که به معشوقه اش به او میخندیدند..............

نوشته شده در چهار شنبه 20 / 3 / 1392برچسب:,| ساعت 8:3 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

عشـــــــــــــــق یعنی

یکی بود و

یکی

نآبود!

نوشته شده در چهار شنبه 20 / 3 / 1392برچسب:,| ساعت 8:1 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

آهـــــــــای غریبه...

کنارش میشینی....

وفقط باچند کلمــــه محرمش میشوی....!

امامن آشـــــنابایک دنیا عشــــــــق

وحسرت واشک و وفاداری به او نامحرمـــــــــم؟؟؟؟؟

نوشته شده در چهار شنبه 20 / 3 / 1392برچسب:,| ساعت 7:59 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

من اومــــــــــــــــــــــــدم اونم بعدازیه مدت خیلی خیلی طولانــــی....

دلم براتون تنگ شده بووووووووووووووووووود

دوستان گلم ..

ازاین به بعد سعی میکنم جبران کنم اون غیبت طولانیم رو...

مرسی  وتا آپ بعدی بابای

نوشته شده در چهار شنبه 20 / 3 / 1392برچسب:,| ساعت 7:55 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

من درحالی صبح راانتظار میکشم که هرشب پیراهن تنهاییم را

وصله کرده وزیبای زیبا،صبح برتن میکنم آخرمیدانی؟عریانی گناه است اماتنهایی نه...

نوشته شده در شنبه 12 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 1:29 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

روزهایی که میدیمت نفسم میگرفت...

حالاکه نیستی دلم میگیرد یرگرد...

تحمل اولی اسان تربود...

نوشته شده در شنبه 12 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 1:28 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

این روزها به شدتـــ درخود احساس نیازجنسی میکنم

نیــــــازبه کسی ازجنس آدمـــــ...

نوشته شده در شنبه 12 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 1:25 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

سربه گوشم بگذاروآرام بگو:

دوســـــــــــــــتتـــــ دارمــــــــ

ازچه میترسی؟

فرداهم میتوانی انکارکنی...

نوشته شده در شنبه 12 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 1:23 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

بعضــــــــــی اشکهـــــا هستـــند بی دلـــــــــیلـــ

بــی بهـــــــــــانه

یـــــکــ دفعهـــــــ ای  نصفـــــــــــــــــــــ شبــــی

عـــجب آدم راآرامـــ میکنــند

نوشته شده در شنبه 12 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 1:21 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

وقتی کسی اندازت نیست

دست به انداره ی خودت بزن

 

باخاطره هایم خوشم گرچه تلخندوبی لبخند....

توهمیشه قهوه رابی شیروشکردوست داشتی

ومن چشمان قهوه ایت را که بیسیروشکرهم نوشیدنی بود...

نوشته شده در شنبه 12 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 1:18 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

دست به صورتم نزن...میترسم بیفتد...

نقاب خندانی که برچهره دارم!وبعد...

سیل اشکهایم توراباخودببرد وبازمن بمانموتنهایی...

نوشته شده در شنبه 12 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 1:15 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

 باتوام

آیـــنه،محض رضای خدا برای یکبارم که شده به چشمهایم..!

دلم رانشان بده تابدانند دیواردلم آنقدرهاهم که فکرمیکنند کوتاه نیست!

نوشته شده در شنبه 12 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 1:12 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

هی فــــــــــــلانی!

آنکـــه دســـتش راآنقــدرمهکم گرفته ی،دیروزعاشق من بود...

دستانت راخسته نکن...محـــکم یاآرام، فرداتوهم تنـــهایی

نوشته شده در شنبه 12 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 1:4 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

گاهی اوقات کسی که میخندد...میخواهد حواست راپرت کند تاچشمان خیسش رانبینی!به همین سادگی....

نوشته شده در شنبه 12 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 1:3 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

من زخم های بی نظیری به تن دارم اماتومهربانترینشان بودی...عزیزتزینشان

بعدازتوآدمها تنهاخراش های کوچـــکی بودند برپوســتـم که هیچکدامشان به پای تونرسیدند...

نوشته شده در شنبه 12 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 1:0 قبل از ظهر| توسط نـــسرین| |

ماندن کنارمن لیاقت میخواست نه بهانه

بلندمیگویم به درکــــ...که رفتی

نوشته شده در چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 11:58 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

جنس نیستم تابرای خریدنم به مغازه بری زیرخاکی ام کشفم کن

بام نیستم تابرای هواخوری به سراغم بیای آسمانم برایم پروازکن

ساحل نیستم تاروی ماسه هاش افتاب بگیری دریام دل به دریابزن

نوشته شده در چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 11:56 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

وقتی بجای عزیزم بهم میگی عزیز

یعنی یه عزیز بیصاحب...عزیزی که هنوزعزیزه ولی مال تونیست

شنیدنش که دردداره گفتنشونمیدونم...

نوشته شده در چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 11:54 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

خیلی دیره،وقتی تازه میفهمی اونی که ازهمه ساکت تربود بیشترازهمه دوستت داشت

ولی....توحواست به شیرین زبونی یه عشق دروغی بود

نوشته شده در چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 11:52 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

ببخشــــــید که آبـــ نبود پشت سرت بریزم...اشکهایم بدرقه ی راهتـــ!به سلامتـــ

نوشته شده در چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 11:49 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

اونی که دستش دورگردن شماست

یه روزی قلادش دست مابود،خوب پارس نکرد ولش کردیم...!

نوشته شده در چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 11:47 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

آدمهادودسته اند..یاگرگند یاگوسفند

من ترجیح میدمچوپان باشم...من نی میزنم شمابجنگید

نوشته شده در چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 11:46 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |

دوباره سیبی بچیــــن آدم....خسته ایم...

شایدازاینجاهم بیرونمان کنند

نوشته شده در چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:,| ساعت 11:45 بعد از ظهر| توسط نـــسرین| |


قالب رایگان وبلاگ کد آهنگ